سحنرانی موبد اردشير خورشيديان دربارهي بنپايههاي شناخت
شهداد حیدری - «در هر پژوهشی آنچه اهمیت دارد، شناخت است. تا به شناخت نرسیم، نخواهیم توانست گزینش و ارزشگذاری کنیم. در هنگام شناخت نیز باید خرد خود را به دانش آراسته کنیم.
این که گمان کنیم چون خرد داریم پس هر کاری میتوان کرد، سخن ناروایی است. خردی ارزش دارد که از راه دانش و آموزش توانمند شده باشد. یک ویژگی شناختی که بدینسان بهدست میآید، دوری از تعصب و پیشداوری است.»
آنچه بازگو شد، بخشی از سخنان موبد اردشیر خورشیدیان دربارهی «بنپایههای شناخت» بود. او که در بنیاد فرهنگی جمشید جاماسیان سخن میگفت، در آغاز بر ارزشمندي اندیشهورزی پافشاری کرد و آن را توانایی بیمانندی دانست که تنها به انسان بخشیده شده است. آنگاه با اشاره به این نکته که میتوان واقعیت را دگرگون كرد، اما حقیقت دگرگونيناپذیر است، گفت: «بسیارانی هستند که بر پایهی دروغ و خیال و خرافات زندگی میکنند.
چون به مرحلهی شناخت نرسیدهاند. از همینروست که آنچه در پژوهش، بسیار بر آن پافشاری میشود، شناخت است. از سویی دیگر، انسانهایی که به باورمندی رسیدهاند، برای پیاده کردن باورهای خود، دست به توجیه میزنند. اما انسان پژوهشگر، در پی توجیه نیست. او حقیقت را میجوید و هر آنچه حقیقت باشد، میپذیرد. پس نیاز داریم که "گفت و شنود" کنیم؛ نه این که کار ما به "گفتم/ گفت" بکشد. در این صورت راه شناخت بر ما بسته خواهد شد.»
اندیشهي واقعی، فرا واقعی و فرو واقعی
خورشیدیان اندیشه را دارای سه بخش: واقعی، فرا واقعی و فرو واقعی دانست و گفت: «اندیشههای واقعی آنهایی است که به کمک آن میتوان کارهای علمی را انجام داد. اما انسان نمیتواند در همین مرحله بماند. پس برای رسیدن به فرزانگی و فرهیختگی، نیاز به اندیشههای فراواقعی هم دارد. ما انسانیم و میتوانیم برتر از آنچه هستیم، باشیم. میتوانیم راه راستی را برگزینیم و پیش برویم. پس باید اندیشههای فراواقعی را یاد بگیرم و بهکار ببندیم. تنها بسنده نیست که بدی نکنیم؛ بلکه باید بهسوی بهتر شدن و پیشرفت کردن نیز گام برداریم و در این راه، اندیشههای فرو واقعی را، که فرومایگی میآورد و اهریمنساز است، به دور بیفکنیم.»
«فکر» با «اندیشه» یکی نیست
به سخن خورشیدیان، ما به سنجههای(:معیارهای) دقیق و باریکبینانهای نیاز داریم. جهان امروز به جایی رسیده است که حتا نمیتواند لغزشهای ریز را هم نادیده بگیرد. دربارهی باورها هم همین را باید گفت. ما نیازمندیم که در برخورد با باورهایمان ریزنگر باشیم و آنها را، تا آنجا که شدنی است، بخشبندی کنیم. شناخت ریزبینانهی آن بخشبندیها نیز بایستگی دیگر زندگی کنونی ماست. همین باریکبینی به ما میفهماند که «فکر» با «اندیشه» یکی نیست. آنچه در مغز ما میگذرد، فکر است؛ اما آنچه از فکر کردن پدید میآید و ساختن و نوآوری(:ابداع) است، اندیشه نامیده میشود. از همینروست که اشوزرتشت میگوید: «به سخنان مِهین گوش فرا دهید و با اندیشهی روشن در آن بنگرید». این سخن را هزارهها پس از آن، در نزد فردوسی و مولانا و دکارت هم میبینیم.
آنها نیز بر اندیشه و خردورزی پافشاری میکنند. چون با اندیشهی روشن است که میتوان دست به گزینش درست زد.
خورشیدیان با جدایی دانستن میان دو واژهی «عقیده» و «باور»، افزود: «ما چه بسا به چیزی اعتقاد داشته باشیم، اما برپایهی آن رفتار نکنیم. اما هنگامی که به باورمندی رسیدیم، رفتارمان نیز برپایهی باورمان خواهد بود. به همین گونه، باید واژههای "مینوی" و "معنوی" را نیز جدا از هم دانست. جهان مینو، ناپیداست. اما جهان معنوی آن بخشی است که اخلاقگراست. این مایه از بهکارگیری باریکبینانهی واژهها از آنرو است که سنجههای جهان کنونی ما ریز و باریکبینانه شده است. تا نخواهیم واژگان را درست و دقیق بهکار ببریم، سخن ارزشمندی نیز نمیتوانیم بگوییم.
هر واژه در زبان باید مفهومی دقیق و یکتا پیدا کند.»
ارزشمندي فرهنگهاي «انساننگر»
خورشیدیان با پافشاری بر این سخن که فرهنگی ارزشمند است که «انساننگر» باشد، نه «فرهنگ پیرو»، گفت: «فرهنگ پیرو بهدنبال انسانهای کنشپذیر است. اما فرهنگ انساننگر در جستجوی انسان کنشساز است. فرهنگ پیرو اندیشههای تحمیلی را گسترش میدهد و فرهنگ انساننگر، اندیشههای روشنگر (:تنویری) را. اندیشههای روشنگر البته بسیار ارزشمند هستند، اما در کنار آن به اندیشههایی هم نیاز هست که زندگی را آسان میسازند و دشواریها را پذیرنده. اما از اندیشههای تحمیلی که نادانیگستر هستند، باید دوری کرد.»
مدیریت گذشتهگرا، مدیریت اکنونگرا، مدیریت جوانگرا و مدیریت رایزنی
خورشیدیان در ادامه به سه گونه مدیریت در جهان اشاره کرد و آنها را مدیریت گذشتهگرا، مدیریت اکنونگرا، مدیریت جوانگرا نامید و از گونهای مدیریت نام بُرد که میتواند جایگزینی برای سه مدیریت دیگر باشد. به سخن او گونهی چهارم، مدیریت رایزنی(:شورایی) است. سپس گفت:«این که بپنداریم همهی حقیقت در نزد ماست، سخن نادرستی است. هیچ سخنی بیهوده نیست و هیچ سخنی هم همهی حقیقت نیست. ما نمیتوانیم و نباید پیشداوری کنیم. این را نیز باید بیاموزیم که تنها با تکیه بر خرد دانا و پویا است که میتوان ارزشگذاری کرد و نیک و بد را شناخت.»
اردشیر خورشیدیان در پایان گفت: «باید بتوانیم باورهای نیک خود را نگاه داریم و باورهای فرو واقعی را رها کنیم. تا دست به چنین کاری نزنیم، دگرگونی در رفتارهایمان پدید نخواهد آمد. چون آنچه رفتار و اخلاق انسان را سازماندهی میکند، باورهای اوست.»
|
هرمزان نوشته شده توسط مهمان فعال 2012-01-12 04:46:46 اندیشه واژه ای پارسی است که عربی آن فکر می شود . هر دو یک معنی دارند . حال ساختن معنی و مفهوم گوناگون برای هر کدام درست نیست . بلکه بکار بردن زبان پارسی را پیچیده و دشوار می کند. این موضوع در مورد دیگر واژه ها که موبد گرانمایه بدین گونه تفکیک می کنند ، نیز صادق است . |
ارائه نظرات مختص اعضاي سايت ميباشد. لطفا ثبت نام كرده و لاگين كنيد. |